معنی زیک زله - جستجوی لغت در جدول جو
زیک زله
کم جرأت، ترسو
ادامه...
کم جرأت، ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک کله
(یَ / یِ کَلْ لَ / لِ)
بی مکث. بی درنگ. بی وقفه: تب کرد و یک کله افتاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسره شود
ادامه...
بی مکث. بی درنگ. بی وقفه: تب کرد و یک کله افتاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسره شود
لغت نامه دهخدا
یک زده
(یَ / یِ زَ دَ / دِ)
در یک قاعده و در یک خط. (ناظم الاطباء). اما محتمل است که دگرگون شدۀ یک رده باشد. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
در یک قاعده و در یک خط. (ناظم الاطباء). اما محتمل است که دگرگون شدۀ یک رده باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
زیگ زله
ترسو
ادامه...
ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی
زیک زیک
التماس کردن، با تضرع و ناله از چیزی نالیدن، گزگز پا در اثر
ادامه...
التماس کردن، با تضرع و ناله از چیزی نالیدن، گزگز پا در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
میک تله
نوعی تله پرندگان که در آن از تارهای تنیده شده ی برای رها
ادامه...
نوعی تله پرندگان که در آن از تارهای تنیده شده ی برای رها
فرهنگ گویش مازندرانی
زیک زا
تارهای به کار رفته در بافته ها و نقش های آن، سینه سرخ که
ادامه...
تارهای به کار رفته در بافته ها و نقش های آن، سینه سرخ که
فرهنگ گویش مازندرانی
زیک دل
ترس و بزدل
ادامه...
ترس و بزدل
فرهنگ گویش مازندرانی
یک کله
یک باره، ناگهان
ادامه...
یک باره، ناگهان
فرهنگ گویش مازندرانی
یک خله
خیلی، مقدار زیاد
ادامه...
خیلی، مقدار زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی